در یادگیری اکتشافی کسب معرفت مهم است نه حفظ حقایق و واقعیات. همچنین باید توجه داشت، که کسب معرفت یک فرایند است نه یک محصول. یعنی باید تاکید بیشتر بر چگونگی یادگیری باشد، نه آنچه آموخته میشود.
علاوه بر تاکید بر جریان و ساخت یادگیری ، بر اهمیت شهود باید تاکید داشت. در یادگیری اکتشافی مدرسه و مربی بر این باورند که هدف آموزش و پرورش باید ارتقای سطح بینش و فهم شهودی باشد و عملکرد آموزش باید چنان باشد که شاگردان با یک نگاه تیز و ژرف موضوع را درک کنند.
در این راستا انگیزش درونی کارساز است. انگیزه درونی آن است که فعالیت صحیح و موفقیتآمیز موجب رضایت خاطر و تقویت رفتار گردد نه پاداشهای بیرونی. مخصوصا در سنین نوجوانی و جوانی پاداشهای درونی بسیار موثرتر از پاداشهای بیرونیاند.
مربیان با استفاده از چهار نوع انگیزه درونى عمده بهراحتی مىتوانند شاگردان را تشویق کنند یا برانگیزانند و موجب یادگیرى مؤثر شوند. این انگیزه ها عبارتند از: میل به یادگیری، انگیزه درونی همکارى با دیگران، کنجکاوى و میل به تحقیق براى رفع ابهام و انگیزه قابلیت یافتن و توانمند شدن.
از آنجا که یادگیری اکتشافی بر شناخت و یادگیری از راه بصیرت و بینش تاکید دارد، طبیبعتا در آموزش و پرورش و در کلاس درس که حیطه مهمی از زندگی افراد است و همه در پی کسب آن از طرق مختلف هستند، بسیار تاثیرگذار است.
در یادگیری اکتشافی معلمان باید به جای کنترل رفتار شاگردان و ایجاد رفتارهای پیش بینی شده بر اساس عادت ، به ایجاد وضعیت مطلوب یادگیری اقدام کنند و سبب شوند که آنان به کشف روابط و حل مسائل نائل گردند تا بتوانند کاربرد آموختههایشان را در زندگی واقعی بیابند. در چنین برداشتی هر شاگرد باید مطابق با استعدادهای خود و تواناییهای خود مسائل را حل کند و پیش برود.
باید به میزان مواد درسی و تفاوتهای فردی نیز توجه شود. به شاگردان خردسال و سنین دبستان باید اصول و مفاهیم را اغلب به طور مستقیم آموخت. زیرا آنان برای یادگیری اکتشافی تجربه و حوصله کافی ندارند. برعکس در دورههای متوسطه و عالی، یادگیری اکتشافی موجب رضایت خاطر شاگردان میشود. از طرف دیگریادگیری از طریق اکتشاف احتیاج به معلمان کار آزموده و توانا دارد زیرا در غیر این صورت کلاس به بینظمی کشیده میشود.
برای زمینه سازی این روش یادگیری، باید محیط آموزشی محیطی کاملا آرام و دور از اضطراب و تنش باشد و شرایط آموزشی به گونهای تنظیم شود به شاگردان بتوانند عقاید خود را با آزادی بیان کنند، با علاقه به گفتار دیگران گوش دهند ، در مورد مسائل مختلف بیندیشند و به سازماندهی مفاهیم ذهنی خود بپردازند تا بدین وسیله نیروی تفکر در آنها تقویت شود. پیشنهاد میشود معلم وسایل کافی در اختیار شاگردان قرار دهد و سوالاتی را مطرح کند تا آنان با به کار گیری وسایل ، راه حل آنها را کشف کنند و بینش لازم را بدست آورند.
تفاوت روش های تدریس نمایشی و اکتشافی در این است که، در روش های تدریس نمایشی، مطالب آماده، با استفاده از بیان شفاهی یا کتاب و یا کامپیوتر در اختیار یادگیرنده قرار می گیرد؛ حال آن که در روش های اکتشافی، یادگیرنده خود باید مطالب را پیدا (کشف) کند. در روش های تدریس نمایشی، هدف، انتقال معلومات و مهارت هاست نه پرورش تفکر و خلاقیت؛ در حالی که در روش های تدریس اکتشافی، هدف پرورش تفکر و خلاقیت می باشد.
در یادگیری اکتشافی، دانش آموز باید خود مسئله را مشخص کند، راه حل های ممکن را برای آن در نظر بگیرد، این راه حل ها را با توجه به شواهد، آزمایش کند و با توجه به این آزمایش ها، نتیجه گیری های مناسبی به دست آورد و سپس این نتیجه گیری ها را در موقعیت های جدید به کار گیرد و سرانجام به قوانین کلی و قابل تعمیم، دست یابد.
الف) روش کشف مسئله: در این روش، معلم یادگیرنده را با یک موقعیت مبهم مواجه می سازد و سعی می کند یادگیرندگان، این «مبهم بودن موقعیت» را حس کنند. در این روش، کمک معلم به حداقل می رسد و این یادگیرنده است که هم باید مسئله را مشخص کند و هم برایش راه حل پیدا کند و هم این که راه حل خود را آزمایش کند تا از صحت آن مطلع شود.
ب) روش حل مسئله: در این روش یادگیرنده با یک مسئله مشخص مواجه می شود؛ یعنی برخلاف روش کشف مسئله، در این جا فراگیر با «موقعیت مبهم» مواجه نیست؛ بلکه معلم مسئله را در اختیار یادگیرنده قرار می دهد و یادگیرنده فقط برای آن مسئله راه حل پیدا می کند و سپس راه حل خود را آزمایش می کند.
در این روش، میزان کمک معلم به فراگیر، افزایش می یابد؛ به عنوان مثال؛ شما علت پوسیدگی لوله ها در اثر تماس با آب شور را می دانید و نیز با خواص مواد محافظ و روش های محافظت از پوسیدگی فلزات آشنا هستید، حال بگویید چگونه می توان از پوسیدگی لوله های آب در شهرهایی که آب شور دارند (مثل زاهدان) و با روش مقرون به صرفه جلوگیری کرد؟ چگونه از مؤثر بودن و مقرون به صرفه بودن روش خود مطمئن هستید؟
ج) روش اکتشافی هدایت شده: در این روش نیز یادگیرنده با یک مسئله مواجه است که در پی کشف مسئله یا پیدا کردن راه حل برای مسئله و آزمایش آن می باشد. در این جا برای آزمایش راه حل، از طرف معلم، راهنمایی هایی به صورت مستقیم و غیرمستقیم انجام می گیرد. میزان کمک معلم به یادگیرنده در این روش، با توجه به تفاوت های فردی، قابل افزایش یا کاهش است و علت نام گذاری این روش به «اکتشافی هدایت شده»، همین مداخله و کمک معلم می باشد. بهتر است کمک معلم در حد اشاره (سرنخ) باشد، که می تواند با عبارتی چون «با توجه به…»، «با استفاده از…» و… شروع شود و نیز اشاره ها می توانند به صورت مستقیم و غیرمستقیم بیان شوند. اشاره های غیرمستقیم، به پاسخ یا راه حل اشاره نمی کنند؛ بلکه پاسخ ها و راه حل های اشتباه یا نامطلوب را حذف می نمایند؛ اما اشاره های مستقیم، به جای بستن راه های انحرافی، به راه اصلی اشاره می کنند.
اشاره ها هم چنین می توانند به صورت صوری باشند؛ به عنوان مثال: یکی از راه های کاهش آلودگی هوا، استفاده از وسایل نقلیه گ… است (جواب = گازسوز) حرف اول جواب از طرف معلم راهنمایی شده است.
ونیز اشاره ها می توانند با توجه به موضوع یا عنوان مطلب انجام گیرد به عنوان مثال: مغز تکانش هایی را که از طریق عصب… به گوش داخلی می رسد، درک می کند (جواب = شنوایی) که موضوع خود بیان گر جواب هست.
و نیز اشاره هایی وجود دارند که مبتنی بر مترادف یا متضاد هستند. مثال: اگر بعد از انجام یک رفتار، رویداد مطلوبی صورت گیرد، تقویت مثبت روی داده است و اگر بعد از انجام یک رفتار، شخص از یک محرک نامطلوب خلاص شود، تقویت… انجام گرفته است. (جواب = منفی) که تقویت مثبت و تقویت منفی متضاد هم هستند و جواب جای خالی با توجه به تضاد این دو کلمه، کاملاً آشکار است.
د) روش بحث گروهی (جستار گروهی): روش بحث گروهی عبارتست از، فعالیت دسته جمعی دانش آموزان (غالباً در قالب گروه های کوچک) که به منظور انجام دادن امر مورد مطالعه، سازماندهی می شود.
به زعم صاحب نظران علوم تربیتی زمانی از روش گروهی استفاده درست و مناسب می شود که در عمل، نتیجه ی مطالعات گروهی دانش آموزان، بیش تر از بازده مطالعات فردی آنان باشد. لازمه ی فعالیت های مشترک و گروهی، مهارت هایی است که فرد فرد اعضای گروه باید از پیش کسب کرده باشند. برای انجام دادن پژوهش های گروهی در کلاس درس، توصیه می شود که عده ی اعضای گروه بین ۳ تا ۶ نفر باشد؛ زیرا در این حالت، همه ی اعضا، فرصت مطالعه، تفکر و اظهارنظر در گروه را به دست می آورند.
این روش برای دانش آموزان دوره ی ابتدایی کارایی زیادی ندارد. یکی از مشکلات این روش این است که گاه ممکن است وقت گیر باشد؛ اما اگر معلم به موقع بحث را هدایت کند و راه های انحرافی را ببندد و نیز اگر یادگیرندگان اطلاعات کافی در زمینه ی موضوع مورد بحث داشته باشند، تا حد زیادی مشکل وقت گیر بودن برطرف خواهد شد. در این روش یادگیرنده از اندیشه ی دیگران استفاده می کند و قدرت بیان افراد، افزایش می یابد.
ه) روش پرسش و پاسخ: در این روش نیز یادگیرنده در صدد کشف مسئله یا حل آن است و میزان کمک معلم می تواند افزایش یا کاهش یابد. فرقی که این روش با روش های قبلی دارد، این است که در این جا معلم علاوه بر استفاده از اشاره ها، مسئله یا موقعیت مبهم را به سؤالات جزئی تری نیز تقسیم می کند. به این ترتیب معلم دو کمک را یعنی، اشاره ها و سؤالات جزئی را به طور هم زمان ارائه می دهد.
در این روش با توجه به پرسش ها و پاسخ های متعدد، یادگیرندگان فعال تر هستند.
لازم به ذکر است؛ در این روش قرار نیست از محفوظات مشخصی پرسش شود. بلکه طرح موضوع جدید و تدریس با این روش انجام می شود.
و) تلفیق روش ها: معلم پس از این که با روش های مختلف تدریس آشنا شد، در عمل و به هنگام ارائه ی درس، باید با تشخیص موقعیت، روش ها و فنون مناسب را انتخاب کند؛ به عنوان مثال اگر معلمی در تدریس خود از روش سخنرانی استفاده می کند، در صورت لزوم می تواند با دانش آموزان بحث گروهی داشته باشد یا از روش پرسش و پاسخ استفاده کند یا به آن ها تمرین بدهد یا برایشان آزمایش کند یا نمونه سؤالی و مدلی را به آن ها نشان دهد و در مجموع چند روش تدریس را درهم بیامیزد.