وقتی از تربیت دینی در نگاه همت به عنوان یکی از اصول همت و بلکه اولین اصل همت صحبت میکنیم، منظور صرفا متعبد شدن به برخی از ظواهر و آداب دینی مثل شرکت در نماز و هیات نیست؛ چه اینکه در طول سالیان تجربه به چشم دیده ایم دانش آموزانی که تحت تاثیر شبه تربیت ها (تلقین، تحمیل و عادت) در دوران تحصیل خود در مدارس مختلف ظاهری دینی داشته اما با تغییر موقعیت یا شرایط (مثلا ورود به دانشگاه) به ناگاه روی دیگری از سکه را نشان داده اند! لذا وقتی از تربیت دینی به عنوان یکی از اصول همت صحبت میکنیم به مولفههایی توجه داریم که از متن آیات و روایات و دیدگاه کارشناسان دغدغه مند دینی استخراج شده و به عنوان بنیانهای تربیت دینی شناخته میشود.
تربیت دینی منظومهای است پرستاره؛ اما برخی از آنها جلوه و اهمیت بیشتری دارند. لذا به سبب همسویی مجموعه ارکان همت (مربیان، فراگیران و دیگر اعضای خانواده همت) و هم افزایی در تحقق اهداف و تمرکز بخشی، هفت مولفه را به عنوان مولفههای بنیادین یک فرد تربیت یافته دینی در نظر گرفته و تلاش داریم با کمک خانوادهها به عنوان رکن اصلی تربیت این مولفهها در متن مدرسه ساری و جاری باشد و از آن به عنوان جریان دین در مسیر آموزش در اصل تربیت دینی یاد میکنیم.
دین بدون اندیشیدن میتواند پر از لغزشگاه های مختلف از خرافات و جهالتها تا سبک مغزی و جمود باشد. لذا انسانی به واقع تربیت دینی شده، که اهل فکر و اندیشه باشد. حد عالی انسان فکور این است که بتواند آن چنان بر معیارها مسلط باشد که شایستگی برای نقادی موضوع را داشته باشد. پرواضح است انسان فکور و نقاد با فرد لجوج و بهانه گیر که به ظاهر به نقد می پردازد تفاوت اساسی دارد. تقویت روحیه نقادی دو طرفه و مبتنی بر اصول آسیب های مرید و مرادی بین مربی و متربی، که مطمئنا با توجه به ضعفها و نقصهای موجود در هر مربی، اجتناب ناپذیر به نظر میرسد را کاهش می دهد.
لذا نقدِ مبتنی بر اصول، در رویکرد همت از طرف فراگیران نیز نه تنها پذیرفته، بلکه بایسته است. فراگیر با تمرین و تفکر در اصول و تطبیق درست آن با مصادیق باید بتواند به نقادی این اصول بپردازد و مدرسه نیز باید محیط و زمینه را برای این موضوع فراهم نماید. تا زمانی که تفکر و در نتیجه آن نقادی مبتنی بر اصول از کلاسهای درس خارج نشود و به مصداقهای عملی و عینی در زندگی تبدیل نشود، تفکر واقعی و پرورش عقل انسان محقق نمیشود.
کلید:إِذَا رَأَیْتُمُ اَلرَّجُلَ کَثِیرَ اَلصَّلاَهِ کَثِیرَ اَلصِّیَامِ فَلاَ تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا کَیْفَ عَقْلُهُ (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلیه و سلم؛ کافی ج ۱، ص ۲۶)
وقتی میخواهیم از تربیت دینی سخن بگوییم باید توجه داشته باشیم که از انسانی حرف میزنیم که آفریده خداست و از همین رو باید کرامت آن حفظ شود. این اصل بنیادی از این حیث مورد توجه است که در روایات داریم «کسی که کرامت نفسش حفظ شده باشد شهوتها برایش خار خواهد شد» و در مقابل «اگر کسی کرامت نفس نداشته باشد، از شرش در امان نیستی».
در این اصل باید تلاش شود در مورد همه ذی نفعان مدرسه از جمله فراگیران، معلمان، والدین، مربیان، همسایگان و … توسط همه رعایت گردد. هر انسانی، کوچک یا بزرگ دارای ارزش و جایگاه است و اگر با گفتار یا رفتارمان این کرامت را زیرپا گذاشتیم نباید انتظار تربیت دینی در ذی نفعان مدرسه داشته باشیم. امور مدرسه در صورتی که به نحوی اجرا شوند که این حس را در فرد تقویت کند که تو یک خلافکار هستی و من باید از تو مراقبت کنم، می توانند کرامت نفس را تحت الشعاع قرار دهند. لذا باید این امور باز تعریف یا حذف شوند. از سوی دیگر باید مواردی که ویژگی کرامت نفس را احیا میکنند باید تقویت شوند.
کلید:وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ (اسراء ۳۰) / مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ (امیرالمومنین علیه السلام، نهج البلاغه حکمت ۴۴۱) / مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ (امام هادی علیه السلام، بحارالانوار جلد ۷۵)
در همت تلاش بر این است که معنای عام تقوی را در روابط و ساختار تمرین کنیم؛ در این صورت است که پذیرفتن تقوی الهی برای فرد آسان و قابل پذیرش میگردد. معمولا در معنای تقوی، پرهیز کردن به ذهن متبادر میشود اما مراقبت یا خویشتنداری معنی دقیقتری برای تقوی است.
معنای اصلی تقوی این است که آیا فرد اهل مراقبت و اهل دقت در زندگی خود هست یا بدون قید و رها (هرهری مسلک) زندگی میکند. افرادی هستند که ممکن است دیندار نباشند (خدا و … را قبول نداشته باشند) اما مرام و مسلکی در زندگی داشته باشند که به آن پایبند باشند. صرف آموزش دینداری بدون انتقال مفهوم تقوی میتواند به تربیت فردی منجر شود که آشنا به دین هست و حتی رفتارهای ضددین انجام دهد. اتقوا الله را معمولا به معنی «از خدا بترس» در ذهن داریم؛ اما در صورت در نظر گرفتن عاملیت انسان میتوان معنی «مراقب خدا باش» را برای آن درنظر گرفت.
برای تمرین تقوای عام و خودکنترلی، میتوان این مفهوم را روشی برای اداره مدرسه در نظر گرفت. در رویکرد مبتنی بر تقوا انگیزه مند شدن انسان بیش از آنکه بیرونی باشد، درون خود فرد است، فلذا تشویق و تنبیه فوری و همچنین دقیق و مشخص که در برخی رویکردهای کنترل انسان در اصول منابع انسانی سازمانی به آن ها اشاره میشود، اگرچه به خوبی میتواند انسان را تحت کنترل درآورد، اما نابود کننده کرامت نفس و تقوای عام درون فرد است و پذیرفتن دین برای چنین فردی که تقوی عام را تمرین نکرده، بسیار سخت است.
کلید: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات ۱۳) / إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (مائده ۲۷)
میل به راحت طلبی عامل بسیاری از انحرافات، سستی ها و گناهان است، لذا تربیت یک انسان تلاشگر به خودی خود ارزش مند است. انسان تلاش گر سختی امروز را برای رسیدن به راحتی بزرگتر در آینده بر راحتی زودگذر ترجیح میدهد و از همین تلاش لذت میبرد. به عنوان مثال یکی از مصادیق تلاشگری ورزش است که فرد راحتی استراحت و خوابیدن را کنار میگذارد و راحتی دوران بیشتری از عمر خود را به دست می آورد و در همین حین از همان ورزش لذت می برد. یا سختی درس خواندن را تحمل میکند تا برای زندگی آینده آماده باشد. اگر بتوانیم لذت تلاشگری را در فرد زنده کنیم، گذشتن از تمایلات نقد و پذیرفتن سختیهای آن (دنیا) برای رسیدن به تمایلات بزرگتر و در عین حال پنهانتر (آخرت) راحت میشود.
کلید: وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم ۳۹)
بسیاری اوقات از باب «فی کل جدید لذت» ممکن است انسان سخت ترین کارها را انجام دهد. اما وقتی میتوان گفت تربیت صورت گرفته است که عمل در انسان دوام داشته باشد. لذا یکی از شاخصه های تربیت دینی تمرین برای تداوم و استمرار یک عمل است. عمل مستمر است که ملکه و همراه انسان در قبر و قیامت خواهد بود، وگرنه اعمالی که به هر دلیلی یک یا چند بار صورت گرفته باشد ممکن است چندان تاثیری در وجود انسان نداشته باشد. تمیز کردن روزانه، مستندسازی هفتگی، نگهداری و مراقبت از گیاهان و دیگر موجودات زنده به مدت طولانی از جمله کارهایی است که میتواند روحیه استمرار و دوام بر یک کار تکراری و به ظاهر خسته کننده را در انسان تقویت کند.
کلید: أفضَلُ العَمَلِ أدوَمُهُ و إن قَلَّ – من عَمِلَ عَمَلًا مِن أعمالِ الخَیرِ فَلْیَدُمْ عَلَیهِ سَنَهً، و لا یَقطَعْهُ دُونَها
ادب یعنی هر زمان هر کاری که دلت خواست انجام ندهی یا هر وقت خواستی کاری را انجام دهی آن را به صورت نیکو و مطابق آن چه خواسته شده است انجام دهی. فردی که در مسیر تربیت مودب شده است، در انجام هر کار به دنبال ادبِ انجام آن کار است و در واقع ادب نوعی نظم در رفتار و گفتار به حساب میآید. در مسیر تربیت اگر بتوانیم فردی را – حتی فارغ ادبیات دینی – مودب تربیت کنیم، به تربیت دینی بسیار نزدیک هستیم؛ زیرا کافیست در این مرحله به چنین فردی نشان دهیم تو آفریده خدا هستی. در چنین شرایطی این فرد به دنبال راه های «ادب نشان دادن» در مقابل خدا خواهد رفت و می توان به او گفت که دین همان راه های ادب در مقابل خداست.
در این حال تکالیف الهی برای وی از حالت سخت و تکلف آور خارج شده و به صورت یک طلب درونی برای دریافت راه های نمایش ادبِ عبد بودن در وی در خواهد آمد. به عبارت دیگر میتوان گفت، ادب آمیخته ای از راحت گریزی و تداوم و استمرار است؛ از این رو اهمیت ویژه ای در تربیت دینی پیدا میکند و برای کارهای روزمره انسان نیز سعی شده آداب مختلفی تعریف و تبیین گردد. چرا که مخالفت با هوای نفس و استمرار را توامان تقویت میکند. ادب یعنی داشتن برنامه ای منظم برای رفتار و این نوعی تلاشگری مداوم و تقوا مداری است. لذا ادب در یک جمله ندا و درخواستی درونی است که هر موقع هر کاری دلت خواست انجام ندهی و این یعنی داشتن برنامه ای منظم برای مخالفت با هوای نفس.
کلید: نِظامُ الدِّینِ مُخالَفَهُ الهوى
خیر و شر، امری است که هر انسانی در طول زندگی اش به واسطه آن آزموده میشود تا در اثر آن بتواند راه هدایت را طی کند. این توان گزینش خیر و دوری از شر، که به اختیار معروف است در دوره دوم رشد با فعال شدن قوه عاقله، فعال میشود. لذا از این دوره سنی باید اقدام به آموزش مهارتهای خیرگزینی نمود. این مهارت ها به بالا بردن توان اختیار به واسطه بالا بردن توان تفصیل مسائل و ترجیح و گزینش بهترین آنها منجر میشود و فرد را در انتخاب هایش مساعدت می نماید.
تصمیم گیری در اکثر امور به جای فراگیر و حذف قدرت انتخاب چیزی است که باعث کاهش جرات و جسارت انتخاب در زندگی فرد میشود. برخی با توجه به اینکه این کار باعث میشود فرد جسارت انتخاب شر را نیز داشته باشد تصمیم گیری به جای وی را در راستای تربیت خود می پسندند اما غافل از اینکه در نهایت فرد در مسیر زندگی خود ناچار از انتخاب است و اگر این امر تمرین نشده باشد ممکن است فرد در نهایت بدون طی فرآیند خیرگزینی ناچار دست به انتخاب بزند.
مدرسه جایی است که باید در آن با فراهم آوردن محیطی برای تمرین اختیار و قدرت انتخاب، فرصت دیدن نتیجه انتخاب خیر یا شر را به فراگیر بدهیم. به عنوان مثال شرکت در کلاسها یا فعالیتهایی که به انتخاب خود فرد هستند از مجموعه ای کلاسهای تعریف شده، تکالیف اختیاری و انتخابی (انتخاب از مجموعه از تکالیف) و … میتواند قدرت خیرگزینی (به گزینی) فرد را تقویت کند.